آسمانک

یک شعر از مامان برای من

1390/2/11 20:09
577 بازدید
اشتراک گذاری

دختر برگ ها

 

 

وقتی به اولین چراغ آسمان برسم

سپیدترین شعر جهان را

سلام می کنم

به پیراهن  همیشه آفتابی ات

تا تو

با دست های صبح و رقصی دریا وار

به لوت تشنه ام

کمی از خیال ساحل بپاشی و

الهه ی آب را

به شهر گناه

احضار کنی

من راه می روم

و همیشه

                منتظرم

فعلاً به هر غروب که می رسم

چشم انداز غریب ام را نفس می کشم و

باز دم ام را می فرستم برای چند بوتیمار تشنه

که پژواک خشک شان

مسیر نارنجی چراغ ها را

در پیراهن کهنه ام

هجا کند...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان و بابا
11 اردیبهشت 90 20:11


سوفیای مهربون

همیشه بخند

همیشه بتاب

و همیشه ببار بر ما و سیراب مان کن

افتخار من و بابا تو هستی نازنین فرشته ی آسمونی...


مامان ابوالفضل
11 اردیبهشت 90 21:43
چه دخملی ماشاالله قند عسلی ماشاالله
سارا
11 اردیبهشت 90 21:50
واییییییییی چه اسم قشنگی این شعر هم خیلی قشنگ بود به ما هم سر بزنید






مرسییییی

آرش سیفی
13 اردیبهشت 90 18:50
از وبلاگ مادرت آمدم عکس ها زیبا بودند مهربان موفق باشی در سایه ی مادر بدرود
خانمرادی
18 اردیبهشت 90 0:33
سلام عمو علی بعدا میا خونتون بریم دد!!! بی بازی کنیم!!!!!!! حالا بگو اشمت چیه؟؟ : توپی بهادر شرط می بندم غیر از من و سوفی کسی نتونه این کامنتو بخونه و بفهمه. . . . عمو علی! من اومدم اینترنت که همیشه بهت سر بزنم! بوس بده عمو بای
عمو فرهاد
1 خرداد 90 3:38
زنعمو فیروزه
10 خرداد 90 22:15
سلام عزیز دلم /شعر مامان برای تو خیلی زیباست،دلم میخواست کنارت بودم و تو آغوشم میگرفتمت،میبوسمت تا زود
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آسمانک می باشد